گریه کردن رضا شاه

به قلم :   parse        22 / 6 / 1392   

http://mehremihan.ir/images/stories/F1/rezakhan-pahlavi.jpg

ایران. سال 1308 خورشیدی.


پسین یکی از روزهای بسیار سرد زمستان، مانند هر روز، در پیشگاه رضاشاه پهلوی داستانهای شاهنامه از سوی «مراد اورنگ» بازگو میشود:
ــ شبی که قرار بود «روشنک» دختر «داریوش سوم» از سپاهان به سرزمین پارس نزد اسکندر برود، اسکندر اصرار داشت که مردم، پیش از حرکت او چراغانی کنند؛ در هالی که مردم اصفهان مانند همه شهرها لباس ماتم بر تن داشتند و عزای ملی اعلام کرده بودند. مردم ایران، کشور و شاه و اینک شاهدخت را نیز از دست میدادند و فردوسی طی یک شعر، این چشم انداز را نمودار کرده...
ــ ــ آن شعر کدامست؟
ــ ببستند آذین به شهر اندرون؛ لبان پر ز خنده، دلان پر ز خون!
رضاشاه بی اختیار شروع به گریستن کرد و ده دقیقه اشک میریخت. تا آن زمان کسی گریه او را ندیده بود.پس از این اتفاق رضا شاه فورا دستور ساختن آرامگاه فردوسی به شیوه معماری هخامنشی را صادر کرد.

یاری مامه:

 « مهرمیهن »


برچسب‌ها پارسه: گریه کردن-رضاشاه-ایران,

شکست ابدلله پاشا در جنگ با نادر شاه ایران

به قلم :   parse        24 / 2 / 1392   

*رفتن نادر بار سوم به جنگ رومیان و کشتن ابدالله پاشا*

چون پاشایان روم پس از شنیدن خبر سرکشی محمد خان بلوچ و رفتن نادر به سرکوبی او سرکشی آغازیده
بودند ، نادر پس از پایان کار محمد خان جنگ با آنان را آهنگیده از شیراز به اردبیل و مغانات رفت .
همین که لشکریان نادر به شیروان روان شدند ، سرخاب خان لکزي فرمانرواي آنجا به سوي غازي و قموق
که آخرین شهرهاي داغستان بود فرار کرد . قلعه شماخی بی رنج و کوشش گشوده شد .
پس از چند روز لشکر نادر رو به غازي و قموق آورد . سرخاب خان از لشکر نادر سخت هراسیده در آنجا
ماندن نیارست و از بیراهه و بیابان گریخت . از وي ابزار و کاچال فراوان به جاي ماند که همه بهره لشکر
پیروز نادر گردید .
پس از غارت و سوختن قموق لشکر نادر از راه البرز کوه برگشته قبله را فرودگاه خود ساختند . از آنجا
رهسپار گنجه گشته نزدیک کلیسا کندي خیمه و خرگاه برپا ساختند . سپس آهنگ گرفتن گنجه نمودند .
دلیران به گرداگرد قلعه روي آورده از یکسو نقب زنان به سوراخ کردن حصار و از یکسو منجنیق اندازان با
پرتاب گلوله به خراب کردن دیوارها پرداختند ؛ سقف خانه ها از گلوله هاي توپ از هم می پاشید ،
دیوارهاي قلعه با باروت به هوا می پرید . مردم گنجه همه سرگردان و در کار خود فرومانده بودند . ناگاه
خبر رسید که عبدالله پاشاي کوپریلی زاده با لشکري فراوان از سوي وان پیش آمده قارص را لشکرگاه خود
ساخته است . نادر فوجی را مأمور پایان دادن به کار گنجه گردانیده ، خود روز سیزدهم ذي حجه 1147 به
سوي قارص روي آورده و آنجا را لشکرگاه ساخت . پیش تازان لشکر نادر تا مرز ارزنه الروم تاختند .
چون سرلشکر ( عبدالله پاشا ) سر از دز بیرون نمی آورد و در دز نشینی پافشاري می نمود نادر با لشکر خود
به سوي ایروان رفت .
سرلشکر که از حال سرلشکر پیشین تجربه نیاموخته بود به دنبال لشکر نادر رهسپار گردید . جاسوسان خبر
دنبال گیري سرلشکر را به نادر رسانیدند . نادر در چهار فرسخی ایروان در جایی که کنون مراد تپه نامیده
می شود استوار نشست .
بامدادان سرلشکر با سپاهیان خود آهنگ ایروان کرد که در قلعه نشسته به خودداري پردازد . نادر آهنگ او
را دریافت و به هنگام کوچ سر راه بر او گرفته آماده کارزار گردید . تا سه ساعت جنگ از دو سو به
سختی دنبال می شد . سرانجام عبدالله پاشا با گروهی از همراهانش کشته شد و بازمانده سپاه پا به فرار
گذاشتند . نادر دسته اي از یلان را به دنبالشان فرستاد بسیاري از آنان را در گذرگاه آب گرفتار و کشتار
کردند . پاشایان گنجه و تفلیس که چنین دیدند خواستار سازش گردیده درهاي قلعه را به روي سپاهیان

نادر گشوده همگی فرمان بردار شدند . پاشاي ایروان هم که به قلعه داري کوشیده بود فرمان بردار شد ،
نادر از گناه او درگذشت و اسیران رومی آزاد شدند .
سپاهیان نادر تا کنار رود ارپه چاي پیش رفته آن شهرها را دوباره از ایران گردانیدند . نادر فرمان داد به
کشت و کار بیشتر کوشند و جوي ها روان سازند و ویرانی ها آباد گردانند .
در نهم رمضان لشکریان نادر جلگه 9 مغان و النگ را که جاي دلکشی بود نشیمنگاه خود گردانیدند.

«زنده باد ایران و ایرانی جاوید کوروش بزرگ »

www.ParsBook.org


برچسب‌ها پارسه: شکست, ابدلله, پاشا, در جنگ, نادر شاه, رومیان, پیروزی, نادر, پارسه, تخت جمشید, ایران من,
صفحه قبل 1 صفحه بعد